از قهرمانیهای
زنان ایران در حاکمیت آخوندها هرچقدر نوشته یا گفته شود باز کم است این مطلب را که
خواندم در برابر تک تک این زنان شجاع سر تعظیم فرود آوردم اين زنان پيشتاز، حماسه هايي
كم نظير و گاه بيسابقه در جنبشهاي معاصر آفريدند. شرايط زندانهاي رژيم به طور ويژه
در مورد زنان به قدري پيچيده و متنوع است كه آدمي در ميان انبوه آنان سردرگم ميشود.
بسياري از شاهدان عيني اعدام شده يا هنوز در سياهچالها به سرميبرند. جنايت آن اندازه
فجيع است كه زنان از بندرسته نيز به راحتي حاضر نيستند آنچه را كه شاهد بوده يا بر
سر خودشان آمده، بازگو كنند. زني كه دستگير ميشود با شكنجه گري هار و وحشي رو به رو
است. حيواني درنده كه علاوه بر آنكه از مبارزه كردن او خشمگين است، از زن بودنش نيز
كينه يي مضاعف در دل دارد. اما شكنجه گر، كه در لحظهٌ دستگيركردن اسير، احساس قدر قدرتي
دارد، زماني وحشي تر ميشود كه شلاق و داغ و درفش خود را در برابر زن زنداني، كه به
خيالش ضعيفه يي بيش نيست، بي اثر بيابد.
«رقيه (موتاب پور رضايي) را همراه تعدادي از زنان
و مردان ديگر مجاهد به ميدان تيرباران بردند. وقتي كه خواستند اولين دستهٌ مردان را
به تيرك ببندند، رقيه خود را جلو انداخت و گفت: "بايد اول ما را بزنيد".
آنقدر در خواست خود
اصرار كرد كه ابتدا صف خواهران را به تيرك بستند و اعدام كردند». «از يك گزارش زندان
تبريز»
يكي از زنان مجاهد در گزارش خود شهادت ميدهد: «زهرا
مشيري و معصومه اميدي را در اوين به قدري شكنجه كرده بودند كه ما ميتوانستيم به راحتي
استخوانهايشان را كه بيرون زده بود ببينيم». در آمل دختر 13ساله اي در زير شكنجه خود
را به لال شدن ميزند. هرچه او را كتك ميزنند حرفي نميزند. عاقبت جلاد با قيچي نوك زبانش
را ميچيند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر