۱۳۹۴ آذر ۲۶, پنجشنبه

ایران - زندانی سیاسی نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر به عنوان شهروند افتخاری در بلژیک انتخاب شد.

نرگس محمدی درایران زندانی است وطی این مدت وضعیت خوبی  نداشت و به بیمارستان منتقل شده بود مزدوران زن ستیز دست وپای او را به تخت بسته بودند یک مامور 24 ساعته بالای سروی بود، حتی در اتاق عمل نیز مزدوران محل را ترک نکرده بودند واین شرایط ضد انسانی باعث شده بود که او سه بار حالت تشنج پیدا کند ، این در حالی است که شهرداری بلژیک به‌درخواست عفو بین‌الملل  شهروندی افتخاری را به نرگس محمدی در مراسم روز جهانی حقوق‌بشر اعلام کرد. 
سازمان گزارشگران بدون مرز روز سه‌شنبه 24آذربا انتشار گزارش سالانه خود از نرگس محمدی به‌عنوان یکی از 5روزنامه‌نگار زندانی در جهان نام برده  است. 
روز جمعه پانزدهم آبان ماه ۱۳۹۴ در شهر فلورانس ایتالیا طی مراسمی که توسط بنیاد گالیله ۲۰۰۰ برگزار شد از زندانی سیاسی نرگس محمدی به‌عنوان یکی از برندگان جایزه سال 2015 گالیله ۲۰۰۰ رسماً قدردانی شد. 
اما در ایران این زندانی سیاسی نرگس محمدی قرار است روز دهم دی سال جاری در بیدادگاه رژیم شرکت کند تا به جرم دفاع از حقوق بشر محاکمه شود لعنت براین رژیم ، باید صدای همه این نرگس ها باشیم تا صدای آنها به همه جهان برسد و آنها را از چنگال این آخوندها آزاد کنیم .

۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

ایران – کبری سعیدی داستان نویس ، شاعر و از نخستین فیلم سازان ایران

کبری سعیدی از هنرپیشگی تا کارتن خوابی را در حاکمیت آخوندها ، زندگی سختی را تجربه کرد واکنون نیز در تاریک ترین روزهای عمرش به سر میبرد ، بیشتر با او باشیم واو را بشناسیم :
اما او اكنون جايي جز خرابه ها و كارتن ها براي گذران شب هاي طولاني، ندارد. در مورد شرايط خود مي گويد، وقتی در پارک می‌خوابی، بعد از چند وقت وحشتت از خوابیدن در کنار بی‌خانمان‌ها و موش و گربه و سوسک، به سختي ها عادت مي كني. در شب‌های گرم تابستان، می‌توانی به آسمان خیره شوی و برای هزارمین بار دنبال ستاره بختت بگردی و بازهم پیدایش نکنی. صبح ها که بیدار می‌شوی و می‌خواهی به دستشویی بروی، دردسرهایت تازه شروع می‌شود. همین کار عادی روزانه‌ی همه آدم‌های دنیا، به مشکلی بزرگ تبدیل می‌شود.کجا بروم؟ چه کار بکنم؟ ساک‌هایم را کجا بگذارم؟ گاه، گويي آدمی بیگانه هستی که از جهانی دیگر به آنجا پرت شده‌ای، بی‌هیچ نقطه‌ی اشتراکی.
کبرا سعیدی (شهرزاد) شاعر، هنرپیشه، عضو کانون نویسندگان، داستان‌نویس و از نخستین فیلم‌سازان زن ایران است كه در هجدهم آذرماه ۱۳۲۵ در میدان راه‌آهن تهران به دنیا آمد. شهرزاد در سال ۱۳۵۶ فیلم بلندش به نام «مریم و مانی» را ساخت که پوری بنایی در آن نقش بازی كرد. بعد از انقلاب و آمدن خميني، همه‌ی دارایی و کتاب‌ها و فیلم‌های شهرزاد از دست رفت. او در تظاهرات زنان درروز ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷حضور يافت و از آن تظاهرات فیلم‌برداری كرد. گفته می‌شود که او در این تظاهرات بازداشت شد. 


ایران - کفش قرمزی

صغري كوچولو مدتها بود كه كفش نداشت، كفشي كه مي پوشيد پاشنه اش كنده شده بود، در رفت و برگشت مدرسه جلو مغازه كفش فروشي مي ايشتاد و به كفشها نگاه مي كرد. او يك كفش قشنگ قرمز تو ويترين مغازه ديد، يكدل نه هزار دل شيفته اين كفش شد


صغري كوچولو مي دونست خانواده اش فقيرند، پدرش مرده و مادرش رختشويي همسايه ها را ميكند و توان خريد كفش را ندارند.چند روز بعد كه به مدرسه مي رفت جلو درختي يك كيسه پلاستيك ديد، سريع به طرفش رفت، چند كفش كهنه داخلش بود، يك از اونا قرمز بود، برداشت و داخل كيفش گذاشت، صد بار در فرصتهايي كه پيدا مي كرد به كفشها نگاه مي كرد، دوست داشت مدرسه زود تمام شود. خودش را به خانه رساند ، اول كفشها را با پارچه تميز كرد و پوشيد ، بار ها تو اتاق رفت و آمد، هر از گاهي نگاه خريداري به كفشها هم مي انداخت.شب همه اش به اين فكر مي كرد كه در مدرسه پز بدهد.فاطمه دوست خوب صغري بود.
از صغري پرسيد: مباركه ، چند خريدي!
يادم نيست.
ما مانم خريده، ولي خيلي گرونه.
فاطمه مي دانست دوستش دارد چاخان مي كند.
فاطمه: ما با هم دوست هستيم، من مي دانم تو مثل من پولدار نيستيي، كه كفش نو بخري!
باشه من به همه ميگم صغري كفش گروني داره!
ببين عزيزم، تو مملكت ما فقط آخوندا و طرفداران آنها، پولدارند و كارهاي خلاف مي كنند.
تا اين آخوندا هستند، وضع مردم عوض نميشه.
صغري: پس بيا دعا كنيم كه آخوند هاسرنگون بشند و همه بچه ها كفشاي نو و قرمز مثل من بپوشند.
به امید آن روز که همه صغری ها به آرزوهای خود برسند.

تک خوانی زنان در ایران در حاکمیت آخوندها جرم محسوب میشود وممنوع است

 رژیم زن ستیز آخوندها  تک خوانی زنان ایران را ممنوع کرده است ، تک خوانی که یک زن ایرانی در جریان اپرت عاشورا کرده باعث ایجاد هیاهو در محافل حکومتی شده است ، در ایران فردا منع هر گونه خشونت علیه زنان میهن ممنوع است  به امید روزیکه هر زن ایرانی بتواند آزادانه در وطن اش  زندگی کند وطمع آزادی بدون حکومت آخوندها را بچشد در این لینک ماده های آزادی زنان در ایران فردا را که خانم مریم رجوی گفته اند را بخوانید .


۱۳۹۴ آذر ۲۳, دوشنبه

ایران - تقدیم به ریحانه جباری ، شاید که همین است آخرین فرصت پروانه شدن

ایران - فيلم از مقاومت يك دختر شجاع هنگام دستگيري بجرم بدحجابي







ایران – گوهر ادب آواز : نامی که همیشه ماندگار است .

این جمله گوهر ادب آواز قبل از شهادت بود :
گوهر با متانت و وقار خاصي ميخنديد و ميگفت: ميخواهم مردم شيراز را غرق شادي كنم، فردا كه تو لبخند را بر لبان آنها ببيني من به آرزويم رسيده ام.
او در سال 1339، در جهرم بدنيا آمد ، دوران كودكي و نوجوانياش را در همين شهر گذراند. در جريان خيزشهاي مردم عليه شاه مثل بسياري از جوانهاي انقلابي، در تظاهرات و درگيريهاي مردم با حكومت نظامي شاه، فعالانه شركت داشت. از اواسط سال 58 فعاليتهايش را با پيوستن به سازمان مجاهدين خلق ايران شروع كرد. در سال شصت وقتي كه خميني امكان فعاليت علني ر ا از ميان برد و به قتل و كشتار جوانان ايران پرداخت، اون نيز با ديگر همرزمانش به تيم عملياتي مجاهدين در شيراز پيوست.
يكي از مهره هاي جنايتكار رژيم كه روزانه در ريختن خون بي گناهان در شيراز و ديگر نقاط ايران دست داشت و مسئول بسياري از اعدام ها و شكنجه ها در آن ايام به شمار ميرفت ،آخوند فوق العاده مرتجع و فاسدي به نام دستغيب بود. نامي كه براي بسياري از ايرانيان با رساله ها و كتابهاي مستهجن و اعمال جنايتكارانه اش شناخته ميشود، تنها بخشي از كارنامه ي او به شرح زير است:
– مسئول جنايتهاي بيشمار در مورد زندانيان مجاهد و مبارز
– مسئول سركوب و كشتار وحشيانه هموطنان جنگ زده و بيخانمان در شيراز
– صادر كننده حكم شنيعترين تجاوزها، شكنجهها و مثلهكردن فرزندان مجاهد و مبارز مردم فارس به دستور مستقيم خميني جلاد
– مسئول سركوب وحشيانه جنگ زدگان معترض در صحن حرم شاهچراغ
آري سرانجام بيستم آذر سال 1360 اين شيرزن مجاهد گوهر ادبآواز بود كه در يك عمليات بسيار متهورانه، آخوند جنايتكار عبدالحسين دستغيب را به سزاي جناياتش رسانده و خود نيز در اين عمليات به شهادت رسيد.
گوهر در خاطرات همرزمان مجاهدش جايگاه ويژه يي دا رد. شهيد فاطمه افراسيابي كه هم تيم مجاهد قهرمان گوهر ادبآواز بود درمورد وي گفته است :
”روز قبل از عمليات بارها از او شنيدم كه از خواهران وبرادران شهيدمان اسم ميبرد كه با سفارشهاي خاص دستغيب تيرباران شده بودند. از جنگ زدهها و محرومان و خانه به دوشهايي ياد ميكرد كه براي كمك به آنها و رساندن پيام سازمان به نزدشان رفته بود، زنان و دختران جنگ زده و آواره و بيپناهي كه از رذالتهاي پاسداران خميني و عوامل مستقيم دستغيب نزدش شكوهها كرده بودند، گوهر با متانت و وقار خاصي ميخنديد و ميگفت: ميخواهم مردم شيراز را غرق شادي كنم، فردا كه تو لبخند را بر لبان آنها ببيني من به آرزويم رسيدهام.
در تاريخ بشريت كم نيستند نامهايي كه براي هميشه ماندگار مي شوند اگر چه مدتي در زير غبارها و رسوبات جامعه يي سركوب شده پنهان بمانند.
كساني كه با فداي همه چيز خود براي ديگران درسهايي جاودانه به بشريت مي دهند و اجازه نمي دهند ارزش هاي انساني در تيره ترين ادوار تاريخ به فراموشي سپرده شوند.
گوهر ادب آواز نيز از جمله ي همين نام هاست.

ایران - آیا خسارت فوت دو دختری که در مدرسه شین آباد در آتش سوزی سوختند را کسی داد ؟

این عکس دخترانی است که درحادثه آتش سوزی مدرسه شین آباد دچار سوختگی شدند واز میان آنها دو دخترنازنین بنام های ساریا و سیران فوت کردند تاکنون حکومت آخوندها پاسخ یا خسارت این حادثه را به خانواده های آنها نداده است واین مسئله جای تعجب ندارد چون جان انسانها برای آخوندها ورژیم ولایت فقیه ارزشی ندارد .
باید به این دختران نازنین گفت که دور نیست انتقام تک به تک شما عزیزان از این آخوندها گرفته شود هرچند که شما نیز در این سن قیمت آن را با بدنهای سوخته خود دادید.

۱۳۹۴ آذر ۲۱, شنبه

ایران - صدای آتنا دائمی در زندان اوین باشیم

آتنا دائمی فعال مدنی در زندان اوین بعد از معاینات ، دکتروی گفته است که به دلیل شرایط زندان وفشارهای عصبی در دوران انفرادی وسایر فشارهایی که در زندان مزدوران زن ستیز به او وارد آورده اند وی دچار اختلالات و بیماری های چشمی مثل دوبینی و لکه بینی شده است.
صدای آتنای عزیز باشیم تا شاید بتوانیم کمک کنیم وی بینایی خود را از دست ندهد .
وقتی عکس های ترا در بدترین شرایط در حین دستگیری دیدم هزاران درود نثارت کردم که لبخند برلب داشتی  آری زن ایرانی در برابر آخوندهای زن ستیزاین چنین مقاومت میکند وایستاده است،ما نیز صدای تو هستیم هزاران درود برای ایستادگی ومقاومت تو.




۱۳۹۴ آذر ۲۰, جمعه

ایران - به آنهایی که با تن های بی جانشان و آرمانهای جاودانشان ایستاده اند.

سهیلا دشتی : این مطلب توسط سهیلا برای  24مجاهد لیبرتی که درموشک باران شهید شدند که هنوز دولت عراق ،دست نشانده رژیم آخوندی اجازه نداده است این مجاهدین را دفن کنند ،ازسهیلا دشتی بشنوییم :
بکنید هر چه که می خواهید
با پیکر ها 
با سنگ قبرها 
مى دانم خواب در چشمتان ره نمى برد.
 اگر رویاى من آزادى است گوئى از کابوس تو مى گویم 
 وحشت وجودت را گرفته است
من در زمانى زندگى مى کنم که سنگ قبر نشان مبارزه و جنازه سرباز خط اول است 
زمان من آرش ها خلع سلاح شدند ولى هنوز خفاشان مى ترسند
در زمان من رویاى کودکان صورتى بى زخم است 
روزگار نامردان 
و ناگهان فریادی خواب از چشم گزمه گان تاریخ
این فرزندان چنگیز و نسل ابو جهل بر می گیرد
صدائی که زیباترین واژه را پژواک می دهد 
آزادی را 
واین همان ناقوس مرگ تو است 

ایران - فاطمه ضیایی زندانی سیاسی در زندان اوین

   

فاطمه ضیایی 56 ساله درحالیکه شرایط جسمانی مناسبی ندارد وبیماری ام.اس دارد همچنان در زندان اوین است همسر وی به قید وثیقه آزاد شد وی از سال 60 تا 65 را در زندانهای قرون وسطایی آخوندها بسر برده است دودختر وی که به مجاهدین پیوستند این مادربرای دیدار فرزندانش به عراق رفت وحین برگشت به ایران بازداشت شد ودوسال در زندان بود گناه این مادر این بود که برای دیدار دخترانش به عراق مسافرت کرد.

در این عکس خانم مریم رجوی در نمایشگاهی که برای روز جهانی حقوق بشر ترتیب داده شده بود با دختران شجاع زندانی سیاسی فاطمه ضیایی مادر ملاقات کردند
اکنون فاطمه ضیایی همچنان در زندان بسر میبرد صدای اوباشیم تا شاید بتوانیم گوشه ای از مظلومیت او را به جهانیان نشان بدهیم همچنانکه دختران او صدای مادر شجاع خود هستند.

۱۳۹۴ آذر ۱۹, پنجشنبه

صحبتهای یک زن شجاع ایرانی

زنی در تجمع میدان ونک که با همراهی کسانی چون محمد نوری‌زاد و دکتر محمد ملکی در اعتراض به دزدی‌ها و ستم‌ها برگزار می‌شود بدون روسری و با صدای بلند به شرایط نابسامان جامعه‌ی ایران اعتراض می‌کند.

۱۳۹۴ آذر ۱۸, چهارشنبه

ایران-بتول عالمزاده حرجندی،زنی حماسه ساز که هنگام اعدام باردار بود.

بتول عالمزاده یکی از حماسه های خاموش زن مجاهد خلق است که در اینجا فقط به ذکر مختصری از این حماسه این زن مجاهد خلق اشاره شده است ،باشد روزی که همه این حماسه های خاموش زنان مجاهد خلق در تاریخ ایران وبه عنوان اسطوره های مقاومت زنان ایران به ثبت برسد وشاخص ها والگوهایی برای زنان آینده ایران زمین باشند.
بتول عالمزاده 22 ساله ، در کرمان متولد شد ولی بعدهمراه همسر وبچه اش در تهران زندگی وفعالیت میکرد این زن شجاع رنج هایی زیادی به خاطر فرزندش کشیده است وچون محل استقرار آنها لو رفت همسر وی در حمله مزدوران سپاه پاسداران ،( مجاهد شهید علی غفوری و بچه شیر خوارش به نام نسرین) به شهادت رسیدند وخودش به شدت مجروح ودستگیر شد.این زن قهرمان مورد شکنجه های قرون وسطایی شدیدی قرار گرفت واین در حالی بود که همسر وبچه یکساله خود را از دست داده بود وخودش نیز باردار بود ودرنهایت نیز سال 61 در تهران او را تیرباران کردند.
بتول علاوه بر همسر وفرزندش ، خواهر و سه برادرش به شهادت رسیدند وخانواده این زن مجاهد تاکنون 9 شهید تقدیم خلق وآزادی مردم ایران کرده است .

۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

ایران -خانم مریم رجوی درود ما نثارمادران گرانقدر

 

خانم مریم رجوی در مراسم بزرگداشت مادران گرانقدر اشرف طالب زاده ، مهری جنت پور،همادشتی،فاطمه عباسی که درروزهای اخیر درگذشته اند.


این مراسم در اورسورواز با شرکت اعضای شورا ومادررضایی ها و......برگزار شد که همراه با گل گذاری وادای احترام وهمچنین سخنرانی خانم مریم رجوی بود.
خانم مریم رجوی در سخنرانی خود گفتند : درود ما نثار این مادران گرانقدر، ملتی که صفی بی انتها از مادران وزنان قهرمان ومبارز دارد ، حتما به پیروزی خواهد رسید. 

آری این مادران با رنجی که تحت حاکمیت آخوند کشیده اند پیوسته در صف مقدم مبارزه وافشاگری علیه رژیم بوده وهستند آنها شایستگی وشجاعت زن ایران را اثبات کرده ومظاهر عزت وپایداری اند ونزد مردم ایران پیوسته مورد احترام وتکریم اند.
درود بیکران بر این مادران شجاع ودلیر، این مادران افتخار تمام مردم ایران بخصوص زنان ایران اند.

ایران - زیر هشت ۸ خاطرات زندان – کرانه حقیقی یک رویا – ملیحه مقدم

ملیحه مقدم خواهر فرمانده محمد مقدم ازفرماندهان مجاهد خلق که در عاشورای مجاهدین همراه با موسی خیابانی ودر کنار او به شهادت رسید ، اکنون که ملیحه آن سالها در زندان بوده خاطرات خود را بیان میکند حتما گوش بدهید تا ابعاد فجایع که آخوندها سر زنهای میهینمان در زندانها آورده اند را بشنویید.

۱۳۹۴ آذر ۱۴, شنبه

ایران - زنی که همراه طفل بدنیا نیامده اش به جوخه اعدام سپرده شد.

ثریا ابوالفتحی دانشجوی رشته زیست شناسی دانشگاه تبریز بود که این شیرزن قهرمان در قبال درخواست مفتضحانه آخوند موسوی تبریزی سیلی محکمی به او زده بود وهمان روز به دستور این آخوند دجال اعدام شد.
ثريا ابوالفتحي يكي ديگر از زنان قهرماني است كه در تبريز به شهادت رسيد. او هنگامي تيرباران شد كه چند ماهه باردار و بيست ساله بود.

خيلي از زنان ودختران زنداني كه از بند اسارت زندان تبريز رسته اند،گفته ونوشته اند كه 90 درصد زنان و دختران زنداني كه در تبريز محاكمه شده اند، مورد شكنجه هاي خاص و هتك حرمت قرار گرفته اند.
موسوي تبريزي، جلاد معروف، كه قبلاً حاكم شرع دادگاه تبريز بود، از هر زن يا دختري كه محاكمه مي كرد اول درخواست ازدواج دو سه ساعته مي نمود و بعد محاكمه مي كرد. اكثر كساني كه در سال 1360 محاكمه شده اند به علت تن ندادن به درخواست ننگين اين جلاد كثيف، با اينكه نه تنها جرم بلكه حتي اتهامي هم نداشتند، محكوميتهاي سنگين گرفتند.
در اینجا مختصری از زندگی این قهرمان وهمچنین نوشته های او را برایتان می نویسیم و حتما در این لینک نیز آن را بخوانید
 ثريا در نامه يي سرشار از عميق ترين عواطف انساني خطاب به همسرش نوشت: «يك عنصر مجاهد فراتر از عواطف فردي به هرآنچه كه به زندگاني ديگر انسانها گرمي و فروغ مي بخشد و تكامل و تعالي جامعه را شتاب مي دهد و عشق ها و زيبايي ها را براي خلق به ارمغان مي آورد دل بسته است و درست به همين دليل براي پيرايش زندگي جمع و پالودگي زندگي از هر چيز بيهوده و كج بنيان و شرارت بار، عشق و عاطفهٌ فردي خود را فدا كرده، مبارزه را با تمام رنجها و مصائب و فراق هايش پذيرفته و ققنوس وار تن و جان به شعله هاي سوزان و پاك كنندهٌ انقلاب و رزم و ايثار و شهادت انقلابي مي سپارد».
يكي از همبندان ثريا مقاومتهاي او را شرح داده و در مورد آخرين لحظات زندگيش نوشته است: «ساعت يازده شب ثريا را به ميدان اعدام بردند و لحظاتي بعد صداي فريادش را شنيديم: "بچه ها ما رفتيم… درود بر رجوي، درود برمجاهدين، انالله وانا اليه راجعون…" وبعد... صداي گلوله ها بلند شد. مأمور بند دوان دوان از ميدان اعدام برگشت درحالي كه رنگش مثل گچ سفيد شده بود. از او پرسيديم: "ثريا چي گفت؟ آخرين جمله اش چه بود؟" پاسخ داد: "شعار داد و گفت تير خلاصم را زودتر بزنيد مي خواهم زودتر بروم…"»
آری ميهني مي سازيم 

كه در آن هيچ زني در قفس تقديري
حلقه ي زنجيري نيست اسير
مرد و زن يكسانند
همگي انسانند
ميهني مي سازيم
قلب ها از خورشيد آگاه است
مشق هر روزه ي فرداها با خط درشت
در همه كوچه و برزن اينست:
نه به شلاق و شكنجه
نه به جراحي گلخند و تبسم
نه به سركوبي مردم
نه به ويرانگريِ هسته يي و بمب اتم
قلب اين خاك فقط كانون
انفجار شادي است
حق مفروض و مسلم تنها
همه جا آزادي است

ایران - درگذشت مادر مجاهد مهری جنت پور

از سیمای مقاومت ایران خبر درگذشت مادر مجاهد مهری جنت پور وهمچنین پیام تسلیت خانم مریم رجوی پخش شد که میتوانید در این کلیپ آن را مشاهده کنید .

۱۳۹۴ آذر ۱۳, جمعه

پیام تسلیت خانم مریم رجوی،به یاد مادر داعی؛ زن وارسته‌یی با نیم قرن مبارزه علیه دو دیکتاتوری ایران و جهان

خانم مهری جنت پور پنجشنبه 12 آذر در تهران چشم از جهان فرو بست،
فروغ عمر مادر عزيزمان، خانم مهري جنت‌پور (مادر داعی‌الاسلام) به خاموشي گراييد. اما ايمان و استواري او در مبارزه عليه آخوندهای حاكم و عشق و شيفتگي او به اشرفي‌ها هم‌چنان باقي است و بي‌شك زنان و دختران ايران آن را تكثير مي‌كنند.


به روح پرفتوحش درود كه از نيم قرن پيش در صحنه مبارزه و مجاهدت عليه رژيم‌هاي شاه و شيخ بود، بارها به قيمت دستگيري و آزار و اسارت، به اشرف شتافت و مي‌گفت: «همه افتخارم اين است كه يك مادر مجاهد بوده‌ام». اما حقيقت اين است كه چنين زنان شجاعي كه به‌رغم محدوديت‌هاي بسيار در برابر فاشيسم ديني به‌پاخاسته‌اند افتخار تمام مردم ايران به‌ويژه زنان ايران‌اند. 

ایران- عدم ابلاغ حکم آتنا فرقدانی نقاش وفعال مدنی از طرف مقامات فضایی آخوندها

منابع آگاه گفته اند که حکم آتنا ووکیل وی که بازداشته شده است صادر شده ولی از طرف مقامات قضایی ابلاغ نمی شود آتنا به دلیل تهمت وآزار کلامی از سوی مزدوران بند تصمیم به اعتصاب غذا گرفته است ، جرم وی وقتی به زندان فراخوانده شد این بود که با وکیل خود دست داده و اتهام وی رابطه نامشروع گفته شده است که بعد از آن نیز وکیل وی محمد مقیمی بازداشت وبه زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است 


ولی آتنا خودش بعد از دوماه حبس در زندان سپاه پاسداران گفته است که محور اصلی بازجویی های وی نقاشی هایی است که کشیده است در حال حاضر آتنا در زندان اوین بسر میبرد و وضعیت او ووکیل اش معلوم نیست آری در حاکمیت آخوندها بهترین جوانان از وکیل تا نقاش و........باید در زندان وشکنجه ودر معرض مرگ باشند چون جرم آنها تهدید برای آخوندها است پس باید در زندان محبوس باشند.
پس صدای آتنا فرقدانی باشیم ومظلومیت او وبقیه زندانیها بخصوص زنان بی گناه ایران را به گوش جهانیان برسانیم .


۱۳۹۴ آذر ۱۲, پنجشنبه

کارتن خوابی زنان ایران،معلول حاکمیت نظام فاسد و ننگین آخوندی

سه شنبه 10 آذر مزدوران نیروی انتظامی به صورت وحشیانه ای شروع به جمع آوری زنان معتاد وکارتن خواب در جنوب تهران کردند. 

این زنان را قرار است به کمپی که نام آن شفق است منتقل کنند که میگویند گنجایش 400 نفر را دارد قبل از این روزنامه شرق سال 92 فاش ساخته بود که تعدادی از معتادان که به این محل منتقل شده بودند جان خود را از دست داده اند وآمار53 نفر را میدهند که اغلب به دلیل فشارهایی که به این زنان آورده اند یا بیماریهای مختلفی که در این مکان زنان دچار شده اند جان خود را از دست داده اند.
 آمار ی که خود رژیم سر کارتن خواب های زن میدهد : تعداد زنان کارتن خواب در رشت در دوره دولت حسن روحانی از ۲۲درصد به ۸۰ درصد رسیده است 

همچنین از ۱۵ هزار کارتن خوابی که در کشور وجود دارد، ۵ هزار نفر زن هستند.»
«میانگین سن [شروع] اعتیاد در بین دختران به ۱۳ سال رسیده است.


واضح است آسیبهای شوم اجتماعی و از جمله کارتن خوابی زنان معلول حاکمیت نظام فاسد و ننگین آخوندی است که با فساد و چپاول منابع کشور، مردم، بخصوص زنان میهنمان را به روز سیاه فقر و ناداری کشانده‌اند. به قول رئیس جمهور برگزیده مقاومت دور نیست روزی که ریش و ریشه همین رژیم زن ستیز آخوندی به دست زنان میهنان برچیده و به زباله دان تاریخ سپرده شود.
این عکس ها را ببینید ودر این لینک کل گزارش را بخوانید تا ابعاد فاجعه سر زنان میهنمان را به چشم ببینید.


لحظه ها – همراه با جوانان اشرفی – فروغ شاه کرمی

جوانان اشرفی  هرکدام که لحظات خود را بیان میکنند بخصوص زنان مجاهد حقانیت مسیری را که انتخاب کرده اند را نشان میدهد واینکه زن ایرانی در برابر آخوندها سکوت نمی کند وبرای آزادی وطن ومردمش از همه چیز دل میکند واین راه ورسم یک زن مجاهد خلق است پس با هم این لحظه ها وحماسه ها را گوش دهیم وهمراه این جوانان رشید ودلاور باشیم وصدای آنها درایران وجهان باشیم .

۱۳۹۴ آذر ۱۱, چهارشنبه

ایران - هما دشتی مادر مجاهد نمونه دیگری از استقامت و سرفرازی مادران مجاهد

مادر بزرگوار مجاهد، خانم هما دشتی، مادر مجاهدین شهید هود و فریبادشتی، روز سه شنبه10آذر، در تهران در سن 79 سالگی درگذشت 
نخستین فرزند شهید او، مجاهد خلق هود دشتی، در بهمن ماه 1360 در درگیری با نیروهای سرکوبگر رژیم خمینی به شهادت رسید. مجاهد خلق مریم شاه حسینی همسر هود از شهیدان عملیات کبیر فروغ جاویدان است.
دومین فرزند شهید مادر، مجاهد خلق فریبا دشتی در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 به دست دژخیمان خمینی اعدام شد.
دو برادر زاده و داماد این مادر، مجاهدان خلق رامین دشتی، رضا دشتی و احمد رشیدی از شهیدان قیام 30خرداد 1360 و عملیات ارتش ازادیبخش ملی ایران هستند.
مادر مجاهد هما دشتی و دیگر فرزندان و اعضای خانواده اش بارها توسط رژیم آخوندی دستگیر و زندانی شدند و در برابر تمامی این دشواریها، مادر پیوسته ایستادگی کرد و به حمایت از فرزندانش برخاست و مشوق آنها درمقاومت بود. 
رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، درگذشت مادر بزرگوار مجاهد هما دشتی را به خانواده محترم دشتی تسلیت گفت و او را نمونه دیگری از استقامت و سرفرازی مادران مجاهد در نبرد علیه هیولای ارتجاع و فاشیسم دینی توصیف کرد. 





ایران - راضیه شکرانه دانشجوی ترم چهار رشته شیمی درمراغه خودکشی کرد.

این دانشجو بدلیل فشارهایی که از سوی مزدوران آخوندی در دانشگاه و احضار مکرر وی از طرف حراست دانشگاه دست به خودکشی زد ودر بیمارستان مراغه 29 مهردرگذشت .

دانشجویان دانشگاه مراغه 9 آذرطی مراسمی که برای وی گرفتند اعتراض خود را اعلام کردند .
آری این دختر دانشجو تنها با خودکشی خود اعتراض خود را به این آخوندهای دجال رساند تا شاید بقیه دانشجوها ومردم واقشار جوان ایران بپاخیزند تا این رژیم را سرنگون کنند وصدای راضیه شکرانه ها در ایران باشند .
پس 16 آذر روز تمامی دانشجویان ایران است همه با هم ، همصدا میگوییم دانشجو میمیرد ذلت نمی پذیرد.

۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

خون است و ماندگار – به یاد مجاهد شهید وحیده پیرایش

ایران- مادر را بدون لبخند نمی دیدی

مادر یعنی فاطمه عباسی که به راستی خواهر ومادر شایسته یی برای همه مجاهدین بود هیچوقت او را بدون لبخند نمی دیدی ، مادر را همه مجاهدین باجی صدا میکردند ، مادر کسی بود که  جنایتهای آخوندها در زندان را چشیده بود و فرزند مجاهدش تیرباران شده بود خوب است که او را بشناسیم :
مادر طی سه سال و ۷ماه زندان و شکنجه در انفرادی شاهد شقاوتها و جنایتهای غیرقابل باور دژخیمان خمینی از یک طرف و مقاومتها و دلاوریهای بی‌نظیر فرزندان مجاهدش از طرف دیگر بود وهمین دوران او را به آرمان پاک مجاهدین بیشتر پیوند داد. می‌گفت وقتی دژخیم مرا با کابل شکنجه می‌کرد آن اوایل ناله می‌کردم و بعد متوجه شدم که با ناله من، کسی دیگری هم در آن نزدیکی ناله می‌کند. می‌گفت: با خودم عهد کردم که دیگر ناله نکنم هر چند کابل و شکنجه طولانی شود تا مبادا فرزند مجاهدی از ناله من به خود بپیچد و بعدها متوجه شد آن کس که باناله او فریاد سر می‌داد پسر خود او بود. بله دژخیمان برای از پا در آوردن پسر مادررا شکنجه می‌کردند.
وقتی در سال ۱۳۷۰ فرزند بزرگ باجی، ابوالفضل در زنجان تیرباران شد، خبر به او که رسید گریه نکرد و به‌شهادتش افتخار کرد و می‌گفت در شهادت ابوالفضل نگریستم چون او در ملاقات آخر سفارش کرده بود که بر مجاهد نباید گریست.
آنها صاحب آرمان اند. در عوض وقتی دژخیمان محل قبر پسرش را به او دادند با همه عواطف مادری‌اش رفت سراغ مزار فرزند و خاک اش را کنار زد و یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و در همین جا بود که متوجه شد پیکر ناشناس دیگری هم در کنار فرزندش خاک شده است.
پیکری که هنوز هم نامی ندارد اما باجی او را هم فرزند خود نامید و پیکر دو فرزندش را رو به قبله خواباند وخودش سنگ‌قبر بر آنها نهاد و زیارتگاه همیشگی خودش کرد. کعبه‌یی که تا روز آمدن به اشرف هزاران بار طوافش کرده بود.
باجی بعد از موشک باران جنایتکارانه ۷آبان لیبرتی دیگر هجران و دوری فرزندانش را طاقت نیاورد و با آنها پرواز کرد و جاودانه شد.
در این لینک بیشتر مادر (باجی )را بشناسید .

زنان ایران - قهرمانان در زنجیر

از این قهرمانان خاطرات زیادی است که دوستان وهم بندیهای آنها نوشته اند یاد وخاطره همه این عزیزان را باید با خواندن خاطرات آنها در دلمان زنده نگه داریم
 خاطره یکی از این زنان قهرمان فرح غيوررا بخوانید :
فرح وقتي دستگير شد باردار بود، پس از ماهها شكنجه، نوزاد خود را در يك سلول انفرادي به دنيا آورد. هيچ كس نبود كه به او كمك كند و فرح تا مدتها نه لباس داشت و نه غذا. حتي براي پوشاندن طفل تازه به دنيا آمده يك تكه پارچه هم نداشت. از شدت ضعف قادر به شير دادن طبيعي به نوزادش نبود. آب را هم بر روي او بسته بودند. ما كه در سلولهاي كناري او بوديم، تمام سعي خود را مي كرديم تا مقداري آب به او برسانيم. يا حبّه يي قند يا تكه يي پارچه. بچه ها با استفاده از يك تكه استخوان كه در غذا پيدا كرده بودند، سوزن درست كردند. لباسهاي خود را پاره پاره كردند تا براي اين قبيل نوزادان لباس بدوزند».
او ادامه ميدهد: «فرح بعد از دوسال و نيم زندان اعدام شد. كودك او هم در تمام اين مدت با او در زندان بود. در تمام اين مدت نه غذا داشت و نه بهداشت. اين بچه ازجمله بچه هايي بود كه بيشتر از يكسال از عمرش را در سلول انفرادي تنگ و تاريكي مانده بود. اولين بار وقتي كه از سلول به بند عمومي آمد، از جمعيت مي ترسيد. آنچنان وحشت مي كرد و به گريه مي افتاد كه نمي توانستيم او را آرام كنيم. بعدها كه مادرش اعدام شد رژيم حاضر شد كه بچه را به اقوامش تحويل دهد. از شدت ضعف شبيه بچه هاي 8ـ9ماهه بود. بعدها شنيدم كه در بيرون زندان هم نتوانسته تعادلش را به دست آورد، از شنيدن هرگونه سروصدايي متشنج مي شد. نمي توانستند او را به خيابان ببرند، زيرا صداي ماشينها او را متوحش مي كرد. دائما به گوشه يي مي خزيد. همهٌ بازيش اين بود كه يك چهارديواري تاريك گير بياورد و به آن پناه ببرد».