کاینگونه روزگار زنان
گشته جانگذاز
تیغ ستم به پیکرشان
آمده فرود
شلاق کین مرتجعان رفته
بر فراز
ای ننگ ننگ ننگ به
آیین دینفروش
حاکم شده به میهن ما
کین دینفروش
آن زن که از خشونت
قانون زنستیز
از شعله، جامه بر تن
رنجور خویش دوخت
محکوم حکم شرعی بیداد
شیخ گشت
سر تابهپادر آتش خود
زنده سوخت سوخت
شمشیر آفتاب شدم بر
جدار شب
تا بر درم به طاق وطن
این حصار شب
باید طلایه گشت و به
شب تاخت همچو روز
تا سرنگون ز بن شود
این روزگار شب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر