این جمله گوهر ادب
آواز قبل از شهادت بود :
گوهر با متانت و وقار
خاصي ميخنديد و ميگفت: ميخواهم مردم شيراز را غرق شادي كنم، فردا كه تو لبخند را بر
لبان آنها ببيني من به آرزويم رسيده ام.
او در سال 1339، در
جهرم بدنيا آمد ، دوران كودكي و نوجوانياش را در همين شهر گذراند. در جريان خيزشهاي
مردم عليه شاه مثل بسياري از جوانهاي انقلابي، در تظاهرات و درگيريهاي مردم با حكومت
نظامي شاه، فعالانه شركت داشت. از اواسط سال 58 فعاليتهايش را با پيوستن به سازمان
مجاهدين خلق ايران شروع كرد. در سال شصت وقتي كه خميني امكان فعاليت علني ر ا از ميان
برد و به قتل و كشتار جوانان ايران پرداخت، اون نيز با ديگر همرزمانش به تيم عملياتي
مجاهدين در شيراز پيوست.
يكي از مهره هاي جنايتكار
رژيم كه روزانه در ريختن خون بي گناهان در شيراز و ديگر نقاط ايران دست داشت و مسئول
بسياري از اعدام ها و شكنجه ها در آن ايام به شمار ميرفت ،آخوند فوق العاده مرتجع و
فاسدي به نام دستغيب بود. نامي كه براي بسياري از ايرانيان با رساله ها و كتابهاي مستهجن
و اعمال جنايتكارانه اش شناخته ميشود، تنها بخشي از كارنامه ي او به شرح زير است:
– مسئول جنايتهاي بيشمار
در مورد زندانيان مجاهد و مبارز
– مسئول سركوب و كشتار
وحشيانه هموطنان جنگ زده و بيخانمان در شيراز
– صادر كننده حكم شنيعترين
تجاوزها، شكنجهها و مثلهكردن فرزندان مجاهد و مبارز مردم فارس به دستور مستقيم خميني
جلاد
– مسئول سركوب وحشيانه
جنگ زدگان معترض در صحن حرم شاهچراغ
آري سرانجام بيستم
آذر سال 1360 اين شيرزن مجاهد گوهر ادبآواز بود كه در يك عمليات بسيار متهورانه، آخوند
جنايتكار عبدالحسين دستغيب را به سزاي جناياتش رسانده و خود نيز در اين عمليات به شهادت
رسيد.
گوهر در خاطرات همرزمان
مجاهدش جايگاه ويژه يي دا رد. شهيد فاطمه افراسيابي كه هم تيم مجاهد قهرمان گوهر ادبآواز
بود درمورد وي گفته است :
”روز قبل از عمليات
بارها از او شنيدم كه از خواهران وبرادران شهيدمان اسم ميبرد كه با سفارشهاي خاص دستغيب
تيرباران شده بودند. از جنگ زدهها و محرومان و خانه به دوشهايي ياد ميكرد كه براي كمك
به آنها و رساندن پيام سازمان به نزدشان رفته بود، زنان و دختران جنگ زده و آواره و
بيپناهي كه از رذالتهاي پاسداران خميني و عوامل مستقيم دستغيب نزدش شكوهها كرده بودند،
گوهر با متانت و وقار خاصي ميخنديد و ميگفت: ميخواهم مردم شيراز را غرق شادي كنم، فردا
كه تو لبخند را بر لبان آنها ببيني من به آرزويم رسيدهام.
در تاريخ بشريت كم
نيستند نامهايي كه براي هميشه ماندگار مي شوند اگر چه مدتي در زير غبارها و رسوبات
جامعه يي سركوب شده پنهان بمانند.
كساني كه با فداي همه
چيز خود براي ديگران درسهايي جاودانه به بشريت مي دهند و اجازه نمي دهند ارزش هاي انساني
در تيره ترين ادوار تاريخ به فراموشي سپرده شوند.
گوهر ادب آواز نيز
از جمله ي همين نام هاست.